در جلسه 16 با ادامهی مبحث بعثت، میتوان به جد بعثت را به دگرگونی و انقلاب تعبیر نمود، انقلابی که از درون اغاز میشود، انگیزش و جوششی را درون شخص ایجاد و او را موجود دیگری میسازد، سپس در اجتماع، گاه بدون خونریزی و حتی دعوا نمودار شده، بنا، پایه، شالوده و بدنه شخص، شیء یا حتی مکانی را دگرگون میسازد. با تفکر در مورد انقلاب که دگرگونی پس از برانگیختگی درون، منجر به ایجاد تغییرات شگرف بیرونی میشود، این تصور سخت نخواهد بود که حتی مکان را تحت تاثیر خود قرار دهد.
آیا تا کنون احساس کردهاید که محیط پیرامون شما با محیطی که چند دقیقه پیش در آن بودید متفاوت شده؟ مثالی سادهتر: شده در لحظهای گریهی شما تبدیل به شادی و هیجانی غیر قابل وصف گردد؟ به انقلاب جمهوری اسلامی ایران به این دید بنگرید. تفکرات متفاوت، منجر به تغییراتی شگرف در سطح جامعه شده است….
برای درک بیشتر میتوان اجتماعی را در نظر گرفت که هیچ کس حق زورگویی و حرکت بر طبق سلایق خود را ندارد…
همه از اسارت قدرتهای دیگر آزادند و مردم جامعه مطیع فرمان یک قدرت فراتر از قدرت بشر، یعنی خدای متعال هستند.
در اجتماع دیگری، همه یا اکثریت مردم، برده و اسیر در برابر انسانها یا قدرتهای دیگری هستند، جامعه طبقاتی تشکیل شده و قدرت در دست افراد خاصی است…
در اینجا انبیاء وارد عرصه میشوند، انقلاب بهپا میکنند، جامعه طبقاتی را نفی نموده و به جامعه توحیدی تبدیل میکنند.
حال اگر همه تسلیم این نگاه زیبا و این آزادی جمعی میشدند، هیچ کشتار و خونریزی رخ نمیداد، چه بسا پیامبرانی که قلع و قمح شدند و چه بسا جنگها که به خاطر انقلاب در جامعه رخ داد…
بله میتوان گفت: صف آرایی میان حق و باطل همیشه وجود داشته، حق منطبق با سرشت عالم و انسانهاست و باطل برخلاف فطرت جهان و انسان.
شیاطین و فرعونهای زمان تلاش کردند حق را محو، فساد و تباهی را در جامعه حاکم کنند.
در نقطهی مقابل: پیغمبران همواره تلاش نمودند حق را نمودار و آشکار سازند و اراده الهی نیز این بوده که قدرت را از طغیانگران، سرکشان و زورگویان گرفته و به دست مستمندان، مستضعفین و خاکنشینان که اکثریت جامعه را تشکیل میدهند بسپارد.
میبینیم که زورگویان به این راحتی راضی به ایجاد عدالت در جامعه نخواهند شد؛ متجاوزان و ستمگرانی که تلاش میکنند مردم را از تعقل دور و آنان را ذلیلانه به اسارت و خدمت به خویش وادارند.
در یک جمع بندی میتوان گفت:
بعث انگیزشی درونی است که پس از تاثیر بر خویشتن، برای تاثیر بر جامعه به جوشش میآید و چه بسا مخالفینی در برابر آن یافت میشوند. بنگریم کدام حق است و مطابق فطرت و کدام ناحق و متناقض با فطرت انسانها.
در جلسهی 17 انشاءالله در مورد تحول و تاثیر بعثت سخن گفته خواهد شد.
سلیمانپور
برگرفته از کتاب طرح کلی اندیشهی اسلامی
✍️ قلم شخصی
در این جلسه معنای بعثت مورد بررسی قرار میگیرد: بعثت یعنی تحرک و برانگیختگی و چنانکه معظمله میفرمایند: این برانگیختگی و تحول ابتدا در وجود نبی اتفاق میافتد و سپس چون چشمهای در جامعه جریان مییابد. نبوت کار آسانی نیست، بنابراین شخصی که این ظرفیت را در خود بهوجود آورد، سزاوار بر دوش گرفتن این کار باعظمت و سنگین میشود. حضرت موسی وقتی در مورد کشته شدن ظالم توسط خود میگوید: من از گمراهان بودم، به این معناست که حرکتم، فعالیتم، کارم در آن زمان با ایده مشخص و جهتگیری صحیح انقلابی همراه نبود، پس از بعثت بود که تبدیل به آدم دیگری میشود برای ایجاد رستاخیزی در جامعه. پیامبر گرامی اسلام نیز در مسیر صحیح حرکت میکرد، از ظلم و ستم آزرده میشد و حتی حلف الفضول را ایجاد کرد و … اما زمانی که بعثت و نبوت به ایشان داده شد، صراط مستقیم و راه صاف و صریح به ایشان نشان داده شد، حرکتشان معنای تازهای پیدا کرد… اما اگر ایشان انقلاب و تحولی در خود ایجاد نمیکرد، نمیتوانست دنیا را عوض کند.
اگر انسان از آنچه خدای متعال روزیش کرده، استفاده نبرد، گداخته نشود، نمیتواند چیزی به مردم بیاموزد و انها را مشتعل سازد.
پیغمبر اول آتش به جان خودش زده شد که فردی چون بلال در زیر شکنجه فریاد میزند اَحدٌ اَحدٌ…
لذا در اولین لحظات بعثت به ایشان گفته میشود بخوان به نام پروردگاری که کریم و بخشنده است و به وسیله قلم به انسان آموخت…
این آیات خود تفسرها دارد، اما اگر کشفیات علمی مربوط به نسلهای قبل، نوشته نمیشد و انتقال نمییافت، پیشرفتها صورت نمیگرفت، اگر نظریا و اکتشافات ارسطو در اختیار ابن سینا نبود، او آنقدر پیشرفت نمیکرد…
سپس میفرماید: سرچشمه بدبختی بشر، طغیانگری، گردنکشی و سرکشی انسانهای عاجز است. اما همگی بهسوی خدا بازمیگردند و طغیانگران موفق نخواهند شد.
در سوره نجم نیز این مساله یادآوری میشود که پیامبر از روی هوا و هوس سخنی نمیگوید، طبق ظاهر آیات: پیغمبر در مکان و افق بالاتری وجود داشت که توانست پیغمبر شود و بر اثر ریاضتها، عبادتها، تفکرات و تدبرها آنقدر به خدا نزدیک شد که بیش از آن نزدیک شدن برای شخصی متصور نیست. البته این نزدیکی فیزیکی نیست و روح مقدس پیغمبر است که به خدا نزدیک میشود.
در جامعهی امروز هر انسان معتقد و مومن به مبانی دینی، بلکه هر انسان آگاه به فطرت و در جستجوی حقیقتی میتواند در این مسیر گام بردارد و پس از کسب معرفت و حرکت عملی در مسیر حق، به تبیین و روشنگری بپردازد، بیشک با وجود موانع سختی همچون طاغوتهای درون و بیرون، طی این مسیر، بسیار مشکل است و معارضها اجازهی حرکت راحت و همراه با عافیت به انسان نمیدهند، لذا باید شجاعانه، مسرّانه و با اخلاص در این مسیر گام برداشت و بههر بادی نلغزید.
✍️ سلیمانپور
برگرفته از کتاب طرح کلی اندیشهی اسلامی در قرآن، جلسهی 15
✨🌿 بسماللهالرحمنالرحیم 🌿✨
سلام و احترام ✋🌺
🏴 عزاداریهاتون مقبول درگاه الهی انشاءالله 🏴
التماس دعا✨
عزیزان
🗓چهارشنبه دیگری از راه رسید…
شاید چهارشنبهها کمکم نجوای پایان هفته را در گوش ما بخوانند..
⏳حواسمان بهفرصتها هست؟
کاش دریابیم همهی فرصتها را…
دوستان ۱۰ روز عزاداری داشتیم..
اما گاهی حتی ۱ درجه به معرفت و آگاهی ما افزوده نمیشه…
⭕️ اگر آگاهیم، آیا زکات علممون رو پرداختیم؟
انشاءالله برای مردم صحیح و عالی تبئین کنیم…
گاه در مراسمات فقط به فرع پرداخته میشه و اصل فراموش میشه…❌
🏴💚🏴💚
▪️حسین علیهالسلام بهدعوت مصرانه و شدید کوفیان، با یاران اندک و خانواده به سمت دیار منافقان و سست ایمانها خوانده شد….
اما وقتی لحظهی ظهور نزدیک شد، …
😰عدهای ترسانده شدن…
💰عدهای فریب سکه و دینار و مال و باغ خوردن…
🏡عدهای در خانههای خود خزیدن…
و عدهای حتی همراه لشکر دشمن شدن… تا ثابت کنن با دشمنند…😔
عدهای نیزه یا سنگ برداشتند..
عدهای فقط سیاهی لشکر شدند..
تا ترس به دل کودکان، زنان و کم ایمانانِ همراه مولا بيندازند….
✳️حسین بهدعوت آنان آمده بود…
💯 برای برپایی حکومت عدلی که آنان خواسته بودند…
برای نجات از ظلم و جور زمانه…
برای زندگی عزتمندانه…
دور از بردگی، زندگی طبقاتی، چپاول، دروغ، نیرنگ…، مستی و میخوارگی و گناه…
❎ اما زمانش که رسید، وقتی دانستند برای نصرت دین، حضور امام بهتنهایی کافی نیست… باید گامی بردارند، تا خدا یاریشون کنه….. باید ایمانشون محک بخوره…
♻️ عافیتطلبی رو ترجیح دادند…
🤝عدهی محدودی پای عهدشون ایستادن…
🔺ما در کدام گروهیم؟❓
دوستان
گاهی میشنویم که میگن
انسان جایز الخطا است❎😳
در حالیکه این جمله کاملا غلطه…
در واقع👇
👈 انسان ممکنالخطا است✅
یعنی انسان ممکنه گاهی خطا کنه.
اما باید از این خطا درس بگیره و دیگه مرتکب اشتباهاتی شبیه اون نشه.
انشاءالله از زندگیمون درس بگیریم
و راه صحیح رو طی کنیم.
عزیزان
گاهی اوقات ما ممکنه
دچار یهسری تعصبات شیم و با همین تعصبات وارد بیراهههایی شیم که راه برگشت ندارن…😱
باید خیلی مراقب باشیم…
چون همین مسائل ما رو به سمت پرتگاه انحراف و شرارت پیش میبره…
هیچکدوم از ما از این قاعده استثنا نیستیم و ممکنه با تکرار اشتباهات و افتادن به دام تعصب، دچار خسران فی الدنیا و الاخره شویم.
یعنی نه در دنیا، خیری داریم
نه در آخرت ثوابی😓
معصومین علیهمالسلام برای در امان ماندن از این مصائب توصیههایی داشتهاند، از جمله قرائت دعای غریق برای درامان ماندن از فتنههای زمان.
پس انشاءالله با هم زمزمه میکنیم:
🔰يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِك.
💠ای خداوند! ای رحمان! ای مهربان! ای دگرگون کننده دلها! دل مرا بر دينت پايدار کن.
التماس دعا
در ادامهی مباحث گذشته، از آیات 190 و 191 آل عمران، چند نکته در زمینه ایمان به دست میآید.
چنانکه از خصلتهای برجسته پیامبران و مومنان که سبب تفکیک ایشان از رهبران سیاستمدار جهان شده، باور داشتن به رسالت خویش است.
خودشان جلوتر از بقیه حرکت میکنند!! چنانکه در رفتار شهید سلیمانی نیز به وضوح این مسئله دیده میشد.
یک رهبر خوب میگوید: بیایید!!!
نه بروید… (و خود ایستاده باشد.)
پس همیشه به سوی یک هدف همه جا با مردم بودند.
نهاینکه مانند قوم یهود بایستند و بگویند شما بروید کار که تمام شد ما هم میآئیم!…
کسانی که ایمان میآورند نسبت به پروردگار سمعنا و اطعنا هستند، با تمام وجود میفهمند و اطاعت میکنند.
ایمان یا انتخاب راه نباید از روی تقلید باشد و گرنه آسیبپذیر است!!
ایمان مقلدانه و متعصبانه این است که خود تحقیق نکرده، هر چه دیگران گفتهاند پذیرفته، شاید واقعا قبول هم دارد اما جانبداری او از روی دلیل نیست، روی احساس است و درک نکرده، در حالی که راهزنان فکر، ایمان و عقیده در کمین اند که ایمان مذهبی اصیل مردم را از آنها بگیرند. چنین ایمانی نخواهد ماند..
لذا ایمان باید آگاهانه باشد.
خدای متعال در این آیات متقدمتا میفرماید: آسمان و زمین و اختلاف در شب و روز را نشانههایی قرار دادیم برای خردمندان، متفکران، همه مردمی که از هوش و فکرشان استفاده کنند.
قرآن کریم خردمند را کسی میداند که عالیترین ارزشها را بیش از هر چیز همواره مد نظر داشته باشد.
خدا را ایستاده، نشسته، زمانی که روی پهلو افتادهاند یاد میکنند.
میدانند برای کاری در این عالم حضور دارند، متوجه مسئولیتهای خود در این عالم هستند و تلاش میکنند رسالتشان را صحیح انجام دهند.
لذا پیامبران همیشه حرف نو داشتهاند.
متحجران، مقلدان، مرتجعان، چنانکه قران نیز اشاره دارد راه و رسم پدرانشان را دنبال میکنند، «حسبنا ما وَجَدنا علیه اباءنا» هر چند پدرانشان هیچ نفهمیده باشند!..